غيبت

دریافت متن

پس از اينكه با شخصيت منجي بزرگ عالم و تحقّق بخش آرمان آدم علیه السلام تا خاتم صلی الله علیه و آله و آخرين ذخيره الهي حضرت حجة بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف آشنا شديم، اكنون درباره غيبت آن يگانه دوران كه بخش مهمّي از زندگي آن حضرت است سخن ميگوييم.

مفهوم غيبت

اولين نكته قابل طرح آن است كه غيبت به معني «پوشيده بودن از ديدگان» است نه حاضر نبودن. بنابراين در اين بخش، سخن از دورهاي است كه امام مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف از چشمان مردمان غايب است و آنها او را نميبينند و اين در حالي است كه آن بزرگوار در بين مردم حضور دارد و در كنار ايشان زندگي ميكند. اين حقيقت در روايات امامان معصوم به عبارات گوناگون بيان گرديده است.

امام علي علیه السلام فرمود:

«سوگند به خداي علي، حجّت خدا در ميان مردم هست و در راهها (كوچه و بازار) گام برمي دارد؛ به خانههاي آنها سر ميزند؛ در شرق و غرب زمين رفت و آمد ميكند؛ گفتار مردم را ميشنود و برايشان سلام ميكند؛ ميبيند و ديده نميشود تا وقت (  معين ) و وعده ( الهي ).»[1]

البته نوع ديگري از غيبت نيز براي آن حضرت بيان شده است.

امام صادق علیه السلام فرمود:

«در صاحب اين امر سنتهايي از انبياء وجود دارد... اما سنّت او از يوسف علیه السلام، پنهان بودن است. خداوند بين او و مردم حجابي قرار ميدهد (به گونه اي كه) مردم او را ميبينند ولي نميشناسند.»[2]

بنابراين درباره حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف غيبت به دو گونه روي ميدهد: آن بزرگوار در مواردي از ديدگان پنهان است و در مواردي ديگر ديده ميشود ولي شناخته نميگردد اما در هر حال در ميان مردم حضور دارد.

پيشينه غيبت

غيبت و نهان زيستي، پديدهاي نيست كه براي اولين بار و تنها درباره آخرين حجّت پروردگار روي داده باشد بلكه از روايات فراوان استفاده ميشود كه تعدادي از پيامبران بزرگ الهي، بخشي از زندگي خود را در پنهاني و غيبت بودهاند و اين امر به جهت حكمت و مصلحت خدايي بوده و نه يك خواسته شخصي و يا مصلحت خانوادگي.

بنابراين غيبت يكي از سنّت هاي[3] الهي است كه در زندگي پيامبراني همچون ادريس، نوح، صالح، ابراهيم، يوسف، موسي، شعيب، الياس، سليمان، دانيال و عيسي علیهم السلام جريان يافته است و هر يك از آن سفيران الهي به تناسب شرايط سالهايي را در غيبت بسر بردهاند.[4]

به همين دليل است كه در روايات از غيبت حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان يكي از سنتهاي پيامبران ياد شده است و يكي از دلايل غيبت آن حضرت، اجرا شدن سنّت انبياء علیهم السلام در زندگي حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف شمرده شده است.

امام صادق علیه السلام فرمود:

«به راستي كه براي (امامِ) قائم از ما غيبتي است كه مدت آن طولاني خواهد بود. راوي گويد: دليل اين غيبت چيستاي فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله؟»

حضرت ميفرمايد:

«خداوند ميخواهد سنتهاي انبياء در غيبت هايشان درباره آن حضرت روي دهد.»[5]

از سخن فوق اين نكته نيز آشكار ميشود كه سخن از غيبت امام مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف سالها پيش از ولادت آن بزرگوار، مطرح بوده است و پيشوايان اسلامي از پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله تا امام عسكري علیه السلام از غيبت آن حضرت و بعضي از خصوصيات آن و آنچه در زمان غيبت اتّفاق خواهد افتاد، خبر دادهاند و نيز وظايفي را براي مردم مؤمن در آن زمان بيان داشتهاند.[6]

پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودهاند:

«مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف از فرزندان من است... براي او غيبتي است و حيرتي (پريشاني) تا آنگاه كه مردمان از دينهاي خود گمراه شوند پس در آن زمان ميآيد مانند شهاب ثاقب (ستارهاي روشن و تابان)؛ پس زمين را از عدل و داد پر ميكند همانگونه كه از ظلم و ستم آكنده باشد.»[7]

فلسفه غيبت

به راستي چرا امام و حجّت خدا در پس پرده غيبت قرار گرفته است و كدام علت سبب گرديد تا مردم از بركات ظهور او محروم گردند؟

درباره اين موضوع سخنان فراواني گفته شده و روايات فراواني نيز در دست است ولي پيش از پاسخ گفتن به سؤال فوق لازم است به نكتهاي اساسي اشاره كنيم:

ما ايمان داريم كه خداوند عالم هيچ كار كوچك و بزرگي را جز بر اساسِ حكمت و مصلحت انجام نميدهد خواه اين مصلحتها را بشناسيم يا خير. و نيز همه رويدادهاي خرد و كلانِ جهان با تدبير پروردگار و به اراده او انجام ميپذيرد كه يكي از مهمترين آنها، حادثه غيبت امام مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف است. بنابراين غيبت آن سرور نيز مطابق حكمت و مصلحت است اگرچه ما فلسفه آن را ندانيم.

امام صادق علیه السلام فرمود:

«بيترديد براي صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف غيبتي است كه هر اهل باطلي در آن به شك ميافتد.»

راوي از علت غيبت سؤال كرد. حضرت فرمود:

«غيبت به سبب امري است كه اجازه نداريم آن را براي شما بيان كنيم... غيبت، سرّي از اسرار الهي است ولي چون ميدانيم كه خداوند بزرگ حكيم است ميپذيريم كه همه كارهاي او (براساسِ )حِكمت است و اگرچه علّت آن كارها براي ما معلوم نباشد.»[8]

البتّه چه بسا انساني كه همه افعال خداوند را حكيمانه ميداند و در برابر آنها سر تسليم فرود ميآورد، به دنبال دانستن راز و رمز بعضي از رويدادهاي عالم باشد تا به سبب علم به فلسفه يك پديده، آرامش نفس و اطمينان قلبي بيشتري يابد. بنابراين به بحث و بررسي پيرامون حكمتها و آثار غيبت حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف ميپردازيم و به روايات مربوط به آن اشاره ميكنيم:

تأديب مردم

وقتي امّت نسبت به پيامبر و امام قدر نشناسند و وظايف خود را در برابر او انجام ندهند بلكه اوامر او را نافرماني كنند، رواست كه خداوند، پيشواي ايشان را از آنها جدا كند تا به خود آيند و در روزگار غيبت او، ارزش و بركت وجود او را دريابند و در اين صورت، غيبت امام به مصلحت امت است گرچه آنها ندانند و درك نكنند.

امام باقر  علیه السلام فرمود:

«وقتي خداوند همراهي و همنشيني ما را براي قومي خوش ندارد ما را از ميان آنها برگيرد.»[9]

استقلال و نبودن تحت پيمان ديگران

آنها كه به دنبال ايجاد يك تحوّل و انقلاب هستند به ناچار در ابتداي قيام با بعضي از مخالفان، عهد و پيماني ميبندند تا بتوانند اهداف خود را دنبال كنند، ولي مهدي موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف آن مصلح بزرگي است كه در راه برپايي انقلاب و حكومت عدل جهاني با هيچ قدرت ستمگري سازش نخواهد كرد زيرا كه مطابق روايات فراوان او مأمور به مبارزه قاطع و آشكار با همه ظالمان است. به همين جهت تا آماده شدن شرايط انقلاب، در غيبت ميرود تا مجبور نباشد كه با دشمنان خدا عهد و پيماني ببندد.

در روايتي از امام رضا علیه السلام علت غيبت اينگونه بيان گرديده است:

«براي اينكه آن زمان كه با شمشير قيام ميكند، كسي بر عهده او (امام مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف) بيعتي نداشته باشد.»[10]

آزمايش مردم

امتحان كردن مردم يكي از سنّتهاي خداوند است. او بندگان خود را به اسباب گوناگون ميآزمايد تا ميزان استواريشان در مسير حق روشن شود. البتّه نتيجه امتحان براي خداوند معلوم است ولي در كوره آزمايشها اين بندگان هستند كه ساخته ميشوند و به جوهر وجود خود پي ميبرند.

امام كاظم علیه السلام فرمود:

«هنگامي كه پنجمين فرزندم غايب شد، مواظب دين خود باشيد تا كسي شما را از آن بيرون نكند براي صاحب اين امر (= امام مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف) غيبتي خواهد بود كه گروهي از پيروان او از اعتقاد خود دست بر ميدارند و اين غيبت، آزموني است كه خداوند با آن بندگانش را امتحان ميكند.»[11]

حفظ جان امام

يكي از عواملي كه سبب كناره گيري پيامبران از قوم خود ميشد، حفظ جان خويش بود. آنها براي اينكه بتوانند در فرصتي ديگر رسالت خود را به انجام رسانند در شرايطي كه مورد تهديد قرار ميگرفتند مخفي ميشدند همانگونه كه پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله از مكّه بيرون رفت و در غار پنهان شد. البته همه اينها به دستور و اراده خداوند است.

درباره حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف و علت غيبت او نيز در روايات متعدد چنين امري بيان شده است.

امام صادق علیه السلام فرمود:

«امام منتظر، پيش از قيام خود، مدتي از چشمها غايب خواهد شد. از علّت آن سؤال شد. حضرت فرمود: برجانِ خويش بيمناك است.»[12]

هر چند شهادت آرزوي مردان خداست ولي شهادتي مطلوب است كه در ميدان انجام وظيفه الهي و به صلاح جامعه و دين خدا باشد. امّا آنگاه كه كشته شدن فرد به معني به هدر رفتن و از دست رفتن اهداف باشد، ترس از قتل، امري عقلي و پسنديده است. كشته شدن امام دوازدهم كه آخرين ذخيره الهي است به معني فرو ريختن كعبه آمال و آرزوي تمام انبياء و اولياء علیهم السلام و تحقق نيافتن وعده پروردگار در تشكيل حكومت عدل جهاني است.

گفتني است كه در روايات نكتههاي ديگري نيز درباره علّت غيبت امام دوازدهم عجل الله تعالی فرجه الشریف بيان گرديده است كه براي رعايت اختصار از ذكر آنها خودداري ميشود ولي آنچه مهم است اينكه همانگونه كه پيش از اين گذشت؛ «غيبت»، سرّي از اسرار الهي است و علت اصلي و اساسي آن پس از ظهور آشكار خواهد شد و آنچه بيان شد عواملي است كه در غيبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تأثير گذار بوده است.

انواع غيبت

با توجه به مطالب گذشته، غيبت امام مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف امري لازم و ضروري بود ولي از آنجا كه همه حركتها و اقدامهاي پيشوايان بزرگ ما، در راستاي تقويت پايههاي ايمان و اعتقاد مردم بود و بيم آن بود كه غيبت آخرين حجّت الهي، آسيبهاي جدّي و غير قابل جبران به ديانت مسلمين وارد آورد، دوران غيبت با روندي حساب شده و برنامه ريزي دقيق آغاز گرديده و ادامه پيدا كرد.

سالها پيش از ولادت امام دوازدهم، سخن از غيبت آن بزرگوار و ضرورت آن بر سر زبانها افتاد و نقل محافل ائمه معصومين علیهم السلام و اصحاب ايشان شد. همچنين روش ارتباط امام هادي و امام عسكري علیهما السلام با شيعيان در قالبي جديد و به شكل محدودتري انجام گرفت و پيروان مكتب اهلبيت علیهم السلام رفته رفته آموختند كه در بسياري از نيازهاي مادي و معنوي، مجبور به شرفيابي به محضر امام حاضر نيستند بلكه ميتوانند با مراجعه به كساني كه از سوي امامان به عنوان وكيل و فرد مورد اعتماد معرفي شده اند، به وظايف خود عمل كنند. با شهادتِ امام حسن عسكري علیه السلام و آغاز دوره غيبت حضرت حجة بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف باز هم رابطه امام و امت به كلّي قطع نشد بلكه مردم به وسيله نائبان خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف با مولا و مقتداي خويش در ارتباط بودند و در همين دوره بود كه شيعيان به رفت و آمد و ارتباط گستردهتر با عالمان ديني، خو گرفتند و دانستند كه در شرايط غيبت امام نيز راه شناخت وظايف ديني به روي آنها بسته نيست. در اين بستر مناسب بود كه غيبت طولاني حضرت بقية اللّه عجل الله تعالی فرجه الشریف اتفاق افتاد و ارتباطي كه بين امام و شيعيان در زمانهاي گذشته معمول و رايج بود، قطع گرديد.

اينك درباره ويژگيهاي دو دوره كوتاه و بلند غيبت، مطالبي را خواهيم آورد.

غيبت كوتاه مدّت

با شهادت امام حسن عسكري علیه السلام در سال 260 هجري قمري، دوران امامت امام دوازدهم عجل الله تعالی فرجه الشریف آغاز شد و از همين زمان، غيبت كوتاه مدّت آن گرامي كه به «غيبت صغري» معروف است شروع شد و تا سال 329 هجري قمري ـ نزديك به 70 سال ـ ادامه يافت.

مهم ترين ويژگي دوره غيبت صغري آن است كه مردم از طريق نايبان خاصّ با امام مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف در ارتباط بودند و به وسيله آنها پيامهاي آن حضرت را دريافت ميكردند و پاسخ سؤالات خود را ميگرفتند.[13] گاهي نيز به واسطه نائبان امام، توفيق شرفيابي به حضور امام خويش را مييافتند.

نائبان خاصّ امام عجل الله تعالی فرجه الشریف كه همگي از علما و بزرگان شيعه و برگزيدگان امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بودند، چهار تن هستند كه به ترتيب زمان نيابت خود عبارتند از:

1. عثمان بن سعيد عَمري؛ وي از آغاز غيبتِ امام، عهده دار نيابت آن حضرت شد و در سال 267 هجري قمري در گذشت. او وكيل امام هادي و امام عسكري علیهما السلام نيز بوده است.

2. محمد بن عثمان عمري؛ او فرزند نايب اوّل است كه پس از درگذشت پدر به مقام نيابت رسيد و در سال 305 هجري قمري وفات كرد.

3. حسين بن روح نوبختي؛ او پس از 21 سال نيابت، در سال 326 هجري قمري بدرود حيات گفت.

4. علي بن محمد سمري؛ وي در سال 329 هجري قمري از دنيا رفت و با مرگ او دوران غيبت صغري پايان گرفت.

نائبان خاص همگي توسط امام عسكري علیه السلام و امام مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف انتخاب گرديده و به مردم معرفي ميشدند. شيخ طوسي رحمه الله علیه در كتاب الغيبه خود روايت كرده است كه روزي چهل نفر از شيعيان به همراه عثمان بن سعيد (نائب اول) به حضور امام عسكري علیه السلام رسيدند. امام علیه السلام، فرزند خود را به آنها نشان داد و فرمود:

پس از من، اين (كودك) امام شماست. از او اطاعت كنيد... بدانيد كه پس از امروز او را نخواهيد ديد تا عمر او به كمال برسد. پس (در غيبت او) آنچه عثمان (بن سعيد )مي گويد بپذيريد و از او فرمان بريد كه او جانشين امام شماست و كارها به دست اوست.[14]

در روايتي ديگر امام عسكري علیه السلام به نيابت محمدبن عثمان (نائب دوم) از امام مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف نيز تصريح فرموده است.

شيخ طوسي مينويسد:

«عثمان بن سعيد» به دستور حضرت عسكري علیه السلام، اموالي را كه جمعي از شيعيان يمن آورده بودند، تحويل گرفت. گروهي كه شاهد ماجرا بودند به امام گفتند، به خدا قسم عثمان از بهترين شيعيان شماست ولي با اين كار، جايگاه او نزد شما، براي ما روشنتر شد.

امام عسكري علیه السلام فرمود: بله، گواه باشيد كه عثمان بن سعيد عمري وكيل من است و پسرش «محمد» نيز وكيل پسرم «مهدي» خواهد بود.[15]

اينها مربوط به دوران قبل از غيبت امام مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف بود و در طول غيبت صغري نيز هر يك از نائبان، پيش از مرگ خود، نائب بعدي را كه از سوي امام مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف انتخاب شده بود به مردم معرفي ميكردند.

اين مردان بزرگ به سبب برخورداري از صفات و ويژگيهايي، براي نيابت خاص ولي عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف شايستگي يافتند. امانتداري، پاكدامني، عدالت در گفتار و رفتار، راز داري و پنهان كاري و پوشاندنِ اسرار اهلبيت علیهم السلام در شرايط ويژه دوره امام مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف از خصوصيات مهم آنها بود. ايشان مورد اعتماد و اطمينان امام علیه السلام و پرورش يافتگان مكتب خاندان پاك پيامبر بودند. بعضي از آنان از سنّ يازده سالگي تحت تربيت امامان علیهم السلام قرار گرفتند و علم را در كنار ايماني قوي در وجود خويش به كمال رسانيدند. نام نيك آنها بر سر زبانها بود و صبر و بردباري و تحمل مشكلات و مقاومت در برابر سختيها چنان با وجودشان عجين شده بود كه در سخت ترين شرايط نيز از امام خود اطاعت كامل داشتند و در كنار همه اين صفات زيبا، از توان مديريت و رهبري شيعيان برخوردار بودند و با فهم و آگاهي كامل و درك حسّاسيت زمان و بهره گيري از امكانات موجود، جامعه شيعه را در صراط مستقيم الهي هدايت كردند و آنان را از گذرگاه غيبت صغري به سلامت عبور دادند.

مطالعه دقيق دوره غيبت صغري و نقش مهم نوّاب اربعه در ايجاد ارتباط بين امت و امام به خوبي اهميت اين دوره از حيات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را نشان ميدهد. وجود اين ارتباطها و نيز راه يافتن برخي از شيعيان به محضر امام خويش در طول دوران غيبت صغري تأثير فراواني در اثبات ولادت امام دوازدهم و آخرين حجّت پروردگار داشت و اين دستاورد مهم درست در زماني بود كه دشمنان ميكوشيدند تا شيعيان را نسبت به تولّد فرزندي براي امام عسكري علیه السلام دچار شك و ترديد نمايند. به علاوه اين دوره، زمينه و بستر مناسبي براي شروع غيبت كبري بود كه در آن دوران مردم از داشتن هر گونه ارتباط با امام خود توسط افرادي معين، محروم ميشدند ولي با آرامش خاطر و اطمينان به وجود و حضور امام و بهره مندي از بركات او، به روزگار غيبت كامل حضرت، پا نهادند.

غيبت بلند مدّت

در آخرين روزهاي عمر نائب چهارم در نامهاي از امام مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف خطاب به او چنين آمده بود:

«بسم الله الرحمن الرحيم اي علي بن محمد سمري، خداوند در مصيبت وفات تو، به برادران ديني ات، پاداش بزرگ كرامت فرمايد؛ چرا كه تو تا شش روز ديگر به سراي باقي خواهي رفت. از اين رو به كارهايت رسيدگي كن و درباره جانشين پس از خود به كسي وصيت مكن! زيرا كه دوره غيبت كامل (و طولاني) فرا رسيده است و از اين پس ظهوري (براي من )نخواهد بود مگر پس از فرمان الهي و آن پس از گذشت مدتي دراز خواهد بود كه دلها را سختي و قساوت فراگيرد و زمين از ظلم و ستم پر گردد...»[16]

بنابراين با وفات آخرين نائب خاص امام دوازدهم در سال 329 هجري قمري، دوره غيبت طولاني كه به «غيبت كبري» معروف است، آغاز شد و اين دوران همچنان ادامه دارد تا روزي كه به خواست خداوند ابرهاي غيبت، كنار رود و جهان از پرتو مستقيم خورشيد فروزان ولايت، بهره مند گردد.

همانگونه كه گذشت در دوره غيبت صغري، شيعيان به وسيله نائبان خاص با امام خود رابطه داشتند و با تكاليف الهي خود آشنا ميشدند ولي در دوران غيبت كبري اين نوع ارتباط قطع گرديده و مردم مؤمن براي شناخت وظايف ديني خود تنها به نائبان عام آن حضرت كه همان عالمان ديني وارسته و مراجع بزرگ تقليد هستند مراجعه ميكنند و اين جريان، مسير روشني است كه امام مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف خود در نامهاي به يكي از چهرههاي مورد اعتماد شيعه، ترسيم فرمود. در فرازي از اين نامه كه توسّط دومين نائب خاص امام ابلاغ شد چنين آمده است:

«وَاَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةِ فَارْجِعُوا فيها اِلي رُواةِ حَديثِنا فَاِنَّهُم حُجَّتي عَلَيكُم وَأَنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَيهم...[17] و اما در مورد رويدادهايي كه (در آينده) رخ خواهد داد (و براي شناخت وظيفه الهي خود در شرايط گوناگون) به راويان حديث ما (=  فقها) رجوع كنيد. زيرا آنها حجّت من بر شما هستند و من حجّت خدا بر آنان هستم...»

اين راهكار جديد براي پاسخ گويي به پرسشهاي ديني و مهمتر از آن شناخت وظيفه فردي و اجتماعي شيعيان در دوره غيبت كامل امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف گوياي اين واقعيت است كه نظام مترقّي امامت و رهبري در فرهنگ شيعه، نظامي پويا و زنده است كه در شرايط مختلف، امر هدايت و رهبري مردم را به استوارترين روش، انجام داده است و در هيچ دورهاي پيروان مكتب را بدون يك سرچشمه هدايتگر رها نكرده است بلكه سررشته امور آنها را در زواياي مختلف زندگي فردي و جمعي به دست با كفايت عالمان دين شناس و پرهيزگار كه امانتدار دين و دنياي مردم هستند، سپرده است تا كشتي جامعه اسلامي را در درياي پر تلاطم و طوفاني جهان و سياستهاي سياستبازان استعمار از افتادن در گرداب حوادث حفظ كرده و مرزهاي اعتقادي شيعيان را پاسداري كنند.

امام هادي علیه السلام در بيان نقش علماي ديني در زمان غيبت فرمود:

«اگر نبودند علمايي كه پس از غيبت امام مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف، مردم را به سوي آن حضرت بخوانند و آنها را به سوي امامشان هدايت كنند و با حجتها و دليلهاي محكم الهي از دين او (كه دين خداست) حمايت كنند و اگر نبودند آن عالمان هوشيار كه بندگان خدا را از دامهاي شيطان و شيطان صفتان و از (دشمني هاي) دشمنان اهلبيت علیهم السلام نجات ميدهند، هيچ كس نميماند مگر اينكه از دين خدا بيرون ميرفت!! ولي ايشان هستند كه سررشته دلها (و افكار و عقايد )شيعيان را با استواري در دست دارند آنچنان كه كشتي بان، سكّان كِشتي را به دست ميگيرد. آن عالمان، برترين (بندگان) نزد خداوند متعال هستند.»[18]

نكتهاي كه قابل توجه است شرايط و خصوصياتي است كه رهبري جامعه بايد دارا باشد. زيرا كه سپردن اختيار امور مردم در دين و دنيا به فرد يا افرادي كه عهده دار اين مسئوليت بزرگ ميشوند بايد همراه با دقت نظر و تشخيص صحيح و دقيق باشد. به همين جهت پيشوايان معصوم علیهم السلام، ويژگيهاي فوق العادهاي را براي مرجع ديني و بالاتر از آن، مقام ولايت امر مسلمين كه به «ولي فقيه» معروف است، بيان كردهاند.

امام صادق علیه السلام فرمود:

«از ميان فقها و عالمان دين آنكس كه (در برابر هر گناهِ كوچك يا بزرگ) خود نگهدار بوده و نگهبان دين و آيين (و اعتقادات خود و مردم) باشد و با خواستهها و تمايلاتِ شخصي خود مخالفت كرده و از دستورات مولا (و امام عصر) خود اطاعت كند، بر مردم است كه از او پيروي كنند. و بعضي از فقهاي شيعه چنين هستند نه همه آنان.»[19]

 

[1]. الغيبة نعمانى، باب 10، ح 3، ص 146.

[2]. كمال الدين، ج2، باب33، ح46، ص28.

[3]. قرآن كريم در سورههاي متعددي از جمله غافر، آيه58؛ فتح، آيه23 و اسراء، آيه77 سخن از سنّت الهى مطرح كرده است و از مجموع اينها استفاده مى شود كه مقصود از سنّت الهى قوانين ثابت و اساسى الهى است كه هرگز دگرگونى در آن روى نمى دهد. اين قوانين هم بر اقوام گذشته حاكم بوده است و هم بر اقوام امروز و آينده حكومت خواهد كرد. (تفسير نمونه، ج  17، ص 435، با تلخيص)

[4]. كمال الدين، ج 1، باب اول تا هفتم، ص 254 تا 300.

[5]. بحارالانوار، ج 52، ح 3، ص 90.

[6]. ر.ك به منتخب الاثر، فصل دوّم، باب هاى 26 تا 29، صص 312 تا 340.

[7]. كمال الدين، ج 1، باب 25، ح 4، ص 536.

[8]. كمال الدين، ج 2، باب 44، ح 11، ص 204.

[9]. علل الشرايع، ص 244، باب 179.

[10]. كمال الدين، ج 2، باب 44، ح 4، ص 232.

[11]. الغيبة طوسى، فصل 5، ح 284، ص 237.

[12]. كمال الدين، ج 2، باب 44، ح 7، ص 233.

[13]. متن نامهها ـ كه به توقيعات مشهور است ـ در كتاب هاى علماى شيعه موجود است (براى نمونه بحارالانوار، ج 53 باب 31، ص 150 - 197).

[14]. الغيبة طوسى، فصل 6، ح 319، ص 357.

[15]. همان، فصل 6، ح 317، ص 355.

[16]. الغيبة طوسى، فصل 6، ح 365، ص 395.

[17]. كمال الدين، ج 2، باب 45، ح 3، ص 236.

[18]. احتجاج، ج 1، ح 11، ص 15.

[19]. احتجاج، ج 2، ص 511.